راستی کی تموم میشه
سلام بارانِ مامان:
هوا که تاریک میشه و بابا ئی میگه بریم بخوابیم گِریم میگیره
واااااااااااااااااای دوباره شب شد و باید بخوابیم
من و شما به قول خاله ساناز انگار تو اتوبوس میخوابیم
نشســــــــــــــــــــته
دوست دارم چشامو ببندمو یک ماه دیگه رو ببینم که نفسم از آب و گِل در اومده
خدایا به مامانائی که حاملگیه سختی دارن کمک کن
ما که همش 15-20 روزه حالمون زیاد خوب نیست دیگه داریم میمیریم
پریشب که همش داشتم تو جام تکون میخوردمو غلت میزدمو ناله میکردم
بابات گفت عزیزم به خودت تلقین نکن که حالت بده
منم جدیه جدی دستامو بالا بردمو گفتم خدایـــــــــــــــــــا یه آرزو دارم اینو حامله کن
الهی بمیرم برای بابات
بیچاره نمیدونست از حرفم بخنده یا از قیافه جدیه من هیچی نگه
صبح که شد خودم کلی خندیدم
بابائی میگه زن من دیگه تعطیل شده
راست میگه یه حرفائی میزنم خنده دار البته بعدناش خودم میفهمم حرفام خنده داره
یعنی همه چی با سلامتی تموم میشه؟
این روزا یادِ حرفائی که یه عمــــــــــر به دوستام میزدم میوفتم
(عزیزم سعی کن که از هر روز بارداریت نهایت لذت رو ببری شاید دیگه هیچ وقت چنین تجربه ای رو کسب
نکنی)
شاید...
باید قوی باشی مامان فائقه من دارم میام
میدونی چقدر عاشقتم فرشته من؟