زندگی
بعضی اوقات فکر میکنم هنوز همون دختر کوچولوئیم که همه غصه زندگیش این بود که درسشو بخونه و اتاقشو تمیز کنه.
دلم برای روزائی که حتی وقتی میخواستیم بریم بیرون هم لازم نبود بدونم چی باید بپوشم تنگ شده.
چرا هر چی بزرگ تر میشی با اینکه انرژیت کمتر میشه مسئولیتات بیشتر میشه؟
الان چه قد فکر تو مغزمه الان که بارانم داره میاد مسئولیتام بیشترم میشه.
بعضی وقتا فکر میکنم اگه یه روز بمیرم کیه که به جای من به همه چی فکر کنه
البته میدونم مامانم
کاش دختر کوچولومو جوری بزرگ کنم که بدونه که تو هر شرایطی فقط باید از لحظه هاش لذت ببره
تو این جوری فکر نمیکنی؟
شاید منم بتونم و برام هنوز دیر نباشه که بگم هر چی میخواد بشه بذار بشه من حتما بعدن براش یه راهی پیدا میکنم چون راه حلهای دنیا خیلی زیاده به تعداد مشکلات
بذار همه بگن من بیفکر بودم که مشکل برام به وجود اومدهمن باید برای باران الگوی شادی باشم
گلم خوب بخواب و بخور و بزرگ شو که تو این دنیا کلی کار داری