بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

زندگی قافیه باران است

اسباب کشی

سلام سلام اسباب کشی داریم عکس دخملیه نشسته رو هنوز نتونستم بگیرم سرمون کلا شلوغه ولی بابائی یه عکس تو حموم از عزیزم گرفته که خیلی  دوسش دارم   یه چیزیم میخواستم بگم :)ولی یادم رفت   باران همکاری کرده و چند دقیقا است خوابیده برم به کارام برسم فعلااااااااااااااااااااااااااااااا ا                                                 میخورمت تموم بشی حالا میبینی:************* ...
7 اسفند 1390

هوراااااااااااااااااااااااا نشستی

سلام سلام   خاله ها باران جونم دیشب نشست خیلی دیر بود و باید دوربینو خالی میکردم این شد که نتونستم عکس بگیرم امروزم تا کاراشو بکنم ساعت 10 صبح شده و وقت خواب صبحش شده تا شب عکس خاله ریزمو میزارم من که کلی خندیدم لق لق میزنه :D   بابا حسین کلی قوربون صدقت رفته فقط وقتی میخوای با عجله برگردی و پشت سرتو نگاه کنی یهو سقوط میکنی   میخورمت یه روزی حالا میبینی ...
16 بهمن 1390

عشق زندگی

از وقتی به دنیا اومدی ناخداگاه میگفتم عشق زندگیم میگفتم، ولی نمیدونستم هر روز بیشتر عشقم میشی نفسم میشی همه چیزم... عشقمی مامان جونم با دنیا عوضت نمیکنم     وقتی صبح موهامو میکشی یا صدام میکنی یا بعد شیر خوردن صبحت با هم بازی میکنیم بازیه مال خودمی:) کشف مامان فائقه و خاله ندا اینجوریه :من محکم بغلت میکنم و تو کیف میکنی بعد میگم این دخمله مالِ کیه تو نگام میکنی و میخندی من میگم مال خودمه خودم دنیاش آوردم بعد بازم میخندی میگم خودم شیرش میدم مال خود خودمــــــــــــــــــــــــه به هیچ کسم نمیدمش. هر دومون عاشق این بازیه به این ل...
14 بهمن 1390

کچل خانم

هی خانم خانما پس کی میخوای مو در بیاری ؟ مامانت وقتی همسن شما بود کلی مو داشت نمیخوام فکر کنی دارم بهت فشار میارما ولی خوب مامان با مو خیلی ناز تر میشی اینم سندش البته از حق نمیشه گذشت اینقدر مو که انتظاری نیست در بیاری ولی یک دهمشم مامان راضیه شما سعیتو بکن ببین خودتم انگشت به دهن موندی ...
14 بهمن 1390

هورمون مادری

      خدائیش این هورمونو اگه کشف میکردم خیلی خوب میشد                                  داری از بیخوابی میمیری   ولی وقتی میخنده دندوناتو به هم فشار میدی و میگی                                  قوربوووووووووووووووووووونت برم ،مرسی خدا       مــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
7 دی 1390

پول

آموخته ام که با پول میتوان خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه ساعت خرید ولی زمان نه میتوان مقام خرید ولی احترام نه میتوان کتاب خرید ولی دانش نه دارو خرید ولی سلامتی نه خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره میتوان قلب خرید ولی عشق نه
7 دی 1390

بزرگ شدی دخترم

  دختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتترم بزرگ شدی امروز فرنی خوردی چقدر روز شماری میکردم برا امروز بدت نیومد چون حساسیت به شیر گاو داری با شیر سویا مخصوص شیر خواران برات درست کردم   ولی از همه مهمتر امروز رو دستات بلند شدی قبلا هم بلند میشدی ولی نه اینقدر طولانی و بالا من کلا قوربون تو میشم مامان یه کادو داری هر چی دوست داشته باشی کلک میزنم تو که الان نمیتونی بگی پس هر چی خودم دوست داشتم ولی قول میدم چیزی باشه که توهم خوشت بیاد   زودتر و زودتر بزرگ شو زود باش میخوایم با هم دو نفری بریم استخر ،آرایشگاه و ...                ...
27 آذر 1390

تولد تولد

سلام سلام تولدنیوشا و آوین دعوت بودیم هر دوتاشون ٢ سال پیش به دنیا اومدن خیلی خوش گذشت با تو تولد رفتنم خوش میگذره خیلی آروم بودی و به تو هم خوش گذشت کلا روابط اجتماعیت قویه     تولد آوین جون (دختر دائیت) تو بغل دائی علی خوش میگذره بهت؟   بغل عمو حامد با بابائی عکس انداختی خوش میگذره ها بغل مامان فریبا جون جونیت بااون یکی مامان فریبا و بابائیات و خاله مامان بزرگ بزرگی هم کلی خوش گذروندی ولی عکس ننداختی   ...
27 آذر 1390