اولین سفر با باران
سلام دوست جونام
من دیگه گندشو در اوردم میدونم
از وقتی مامان شدم یکی در میون میام و میرم
دلم لک میزنه بیام و وبلاگو بنویسم و وبلاگ دوستامو ببینم ولی وقت نمیکنم
الانم بارانم کمی سرما خورده
کلا هم بچه پر نیازیه و همش میگه باهاش حرف بزنم ،بازی کنم،بغلش کنم
وگرنهههههههههههههه واییییییییییییییییییییییی
داد و بیداد
باران خانم تو کتابا نوشته کلا تا 6 ماهگی حرف حرف شماست
بعدا تربیت واقعی شروع میشه گلم
میدونی که من از اون ماماناش نیستم
خودت که میدونی
رفتیم قشم خییییییییییییییییییییلی خوب بود
من و باران و بابائی
ماهیت مسافرت مامانتو تغییر دادی
من که همیشه خرید دوست داشتم این بار خوردمو خوابیدمو رفتیم گشت و گذار خستگیم تا حدودی در اومد
به سه تامون خوش گذشت
تو که سفر اولت بود
سوار هواپیما شدی
سوار کشتی
سوار قایق
دریا دیدی
برکه دیدی
صحرا دیدی
نخل دیدی
اقا و خانمای جنوبی
کلی دل بری کردی
دل مامان و بابا هم که نگووووووووووووو
تربچه مامان عاشقتم هوارتاااااااااااااااااااااااااااااااا
با این همه خواب تو چشات بازم دوربینو گم نمیکنی؟ :*
فندقم با جلیقه نجات