بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

زندگی قافیه باران است

بازم هوای دلم ابریه

باران جونِ مامانی عزیز خوشگلم خیلی داغونم ببخش منو دوست ندارم غصه ات بدم به تو قول داده بودم دیگه حد اقل تا تو دلمی ناراحتت نکنم نمیخوام ولی به خدا دست خودم نیست   نه اینکه هیچ چیز ناراحت کننده ای نباشه و من الکی غصه بخورم   باید بگم این روزا برام یه کوچولو یه عالمه است چه برسه به چیزی که دل مامانو بشکنه   تو یه زن میشی یه روزی گلم ،ایشالا همیشه تو زندگیت شاد باشی   ولی به هر حال بالاخره حرف منو میفهمی   گلکم عاشقتم منتظرتم به موقع بیا ولی بدون تو هر لحظه زندگیم جای تو خالیه   راستی من تو این 7 سال بدون تو چه جوری زندگی میکردم؟ ...
25 تير 1390

عکسای سیسمونی باران

  سلام مامانا بالاخره دارم عکسای  سیسمونی روکه به خیلی از مامانا قولشو دادم میزارم           امیدوارم که بتونید یه کوچولو ایده بگیرید من خودم کلی دنبال عکسای اتاق نینی ها قبل از سیسمونی بودم بقیه چیزا رو  نزاشتم مثل ظرفای غذا ،سرویسای بهداشتی و وان و ...   .                               اینا ایده خاله فتانه است هر وقت میبینمشون دلم برات تنگ میشه      &n...
22 تير 1390

به دنبال خدا نگرد

سلام باران جون مامان    امروز مامان بزرگی برام یه اس ام اس فرستاد که خیلی روم تاثیر گذاشت       به دنبال خدا نگرد،                               خدا در بیابانهای خالی از انسانها نیست   خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست     خدا آنجاست در جمع عزیزترین هایت   خدا در دستیست که به یاری میگیری در قلبیست که شاد میکنی در لبخندیست که بر لب مینشانی   خدا در بتکده و مسجد نیست در عطر...
22 تير 1390

وای از این آدما

  سلام باران جونِ مامانی   وای از این آدما چرا سرشونو نمیکنن تو زندگیه خودشون ؟ متاسفانه تو هم وقتی بیای تو این دنیا حتما از دستِ فضولیه اطرافیانت ناراحتی برات پیش میاد   واااای دخترم تازه ادعاشونم میشه که کاری به زندگیت ندارن   چه دنیائیه اگه بخوای کاری به کارت نداشته باشن باید یکی دو بار حد اقل حالِ شونو بگیری و زَهره   چشم بگیری و بزرگ و کوچیک نباید برات فرقی کنه عجــــــــــــــــــــب   اگه هم چیزی نگی میگن آخـــــــــــــــی فلانی تو باغ نیست   خلاصه نمیدونی باران جونم دنیای مزخرفی داریم مامانی انگار ارزش احترام جاشو به سلیته پروری داده و امیدوارم تا شما...
21 تير 1390

یک نظر خواهی

  سلام مامانا   یک نظر خواهی چه روشی زایمان کردین؟   سزارین؟یا طبیعی؟   میشه بگین با کدوم موافقین و چرا؟ من باید تصمیم نهائیمو بگیرم البته 80% میخوام سزارین کنم   ولی بعضی دوستان پیشنهاد زایمان طبیعی رو دادن و میگن پشیمون نمیشی   ولی بعضی هام میگن که اصلا زایمان طبیعی خوب نیست   خــــــــــــــــــــــــــلاصه لطفا...   ...
20 تير 1390

نشد که نشد

  سلام دخترم   شنبه همون طوری که گفتم باید میرفتیم دکتر قبلش باید جواب آزمایشو میگرفتیم ptt خون(انعقاد خون )/عفونتِ ادراری / قند 2 ساعته   خبرِ خوب اینکه ptt خوب شده بود ولی قند 2 ساعته ،بعدِ 2 ساعتش کمی بالا بود که دکتر گفت نباید چیزی که  ضبحونه هر روزت نبود میخوردی آخه پیراشکیه کرم دار خوردم با آب پرتقال تازه شم یه پیراشکیه کامل خوب خیلی گشتمون بود بعد رفتیم بیمارستانِ لاله آخه اینجا چون نزدیکه ما شنبه ها میریم اونجا و مطب نمیریم   خلاصه دیدیم جنابِ دکتر شکیبا بازم امریکان   اااااااااااااااااااااااااااااااااه دادمون در اومد بابائی گفت مگه قرار نبود تا دهم بیاد... جا...
20 تير 1390

قراره از شنبه شمارش معکوس شروع شه...

    ســـــــــــــلام سلام شنبه میریم دکتر تا روزِ دیدارمون مشخص بشه خدا کنه دکتر سونو بده دلم برای دخترم تنگ شده چند  ماهه ندیدمش   همش استرس دارم ،مثل عید سال اولی که منو بابائی عروسی کرده بودیم باید تدارکِ عیدو میدیدم  .   چیدن سفره هفت سین که تو خانواده ما خیلی رسوم محکم داره  و تدارک پذیرائی از مهمونای عید و خونه تکونیِ قبل از سال تحویل. من اون موقع 21 ساله بودم اولین بار بود که باید خودم تنهائی خانم خونه میشدم.       حـــــــــــــــــــــــــالا بارانم داره میادو بایدمامان شم یعنی کاری مونده که یادم رفته باشه برای اومدن   دخترم ...
17 تير 1390

راستی کی تموم میشه

  سلام بارانِ مامان: هوا که تاریک میشه و بابا ئی میگه بریم بخوابیم گِریم میگیره واااااااااااااااااای دوباره شب شد و باید بخوابیم من و شما به قول خاله ساناز انگار تو اتوبوس میخوابیم نشســــــــــــــــــــته دوست دارم چشامو ببندمو یک ماه دیگه رو ببینم که نفسم از آب و گِل در اومده   خدایا به مامانائی که حاملگیه سختی دارن کمک کن ما که همش 15-20 روزه حالمون زیاد خوب نیست دیگه داریم میمیریم پریشب که همش داشتم تو جام تکون میخوردمو غلت میزدمو ناله میکردم بابات گفت عزیزم به خودت تلقین نکن که حالت بده منم جدیه جدی دستامو بالا بردمو گفتم خدایـــــــــــــــــــا یه آرزو دارم اینو حامله کن الهی بمیرم ...
16 تير 1390

بالاخره الوعده وفا

  سلام به باران جونِ خسته مامان که 2 روزه بیشتر خوابیده و سلام به مامانا و نی نی هاشون یکی از خانهایی که برام سخت بود تموم شد مهمونی سیسمونی و آش حضرت زهرا.همه تونو سر پختن آش دعا کردم   مهمونی خیلی خوب بود جای همه خالی بود اتاق بارانم همه دیدن دیگه میتونم ساک بیمارستانو ببندم بارانم اولین کادوهای زندگیشو گرفت خاله ساناز براش یه دامن خوشگلِ عسل با آفتابگیر لی آورده بود خاله الهه یه بلوز ناز خاله شبنم یه پیراهن خودش دوخته بود خاله سارا یه پیراهن نیو بورن مارک سه سیب خلاصـــــــــــــــــــــه...کلی کادوی خوشگل مــــــــــــــــــــــــــــــــــــرسی خاله جونام کلی ...
11 تير 1390